مهمانان اين جشن تولد حتما احساسات و افكار مختلفي را تجربه ميكنند. براي مثال: نخستين كاري كه مهمانها ميكنند اين است كه هزينههاي جشن را ارزيابي ميكنند. در بيشتر اين موارد اين ارزيابيها منجر به حسرت خوردن و ناراحتي افرادي ميشود كه توان برگزاري چنين تولدي را براي فرزندان خود ندارد. شرمندگي والدين در برابر فرزندان هم يكي ديگر از نمونههاي هجوم افكار منفي است. اما نكته اينجاست كه خيلي از افراد با هر توان مالي، به صرافت برگزاري جشنهاي مشابه ميافتند. از طرفي هم بچههاي حاضر در جشن از والدين خود متوقع ميشوند و آن مراسم پرهزينه را به اين حساب ميگذارند كه آن پدر و مادر فرزند خود را بيشتر دوست دارند. مهمانان اينگونه مراسم همانقدر كه ممكن است در تكرار اين رفتار گرفتار شوند ممكن است خواسته يا ناخواسته در موقعيت پاسخگويي به فرزندان خود نيز قرار بگيرند كه اين تولد نشاندهنده محبت زياد به آن فرزند است. البته بچههايي كه از قبل براي چنين موقعيتهايي آموزش ميبينند مشكل كمتري خواهند داشت.
بچهها را مجهز كنيد
براي آنكه از قبل بچهها را براي مواجهه با اين شرايط آماده كنيد، ميتوانيد از راهكارهاي پيشنهادي ما كمك بگيريد:
ايجاد زندگي متعادل و به دور از دغدغههاي مالي افراطي توسط شما و تحسين زندگيهاي افراد موفق و به دور از تجمل ميتواند زمينههاي الگوسازي درست براي فرزندان را مهيا كند.
مي توانيد از اتفاقات ساده روزمره هم كمك بگيريد. مثلا در شرايطي مانند كسب نمره نامناسب به او يادآوري كنيد كه مهم نيست بقيه بچهها چه نمرهاي گرفتهاند، بلكه او با شرايطي كه داشته است موفق به كسب اين نمره شده و نمره پايينتر از اين هم وجود داشته است.
فرهنگ تشكر از خدا براي نعمتهايي كه به ظاهر ساده ميآيد، به فرزند شما روحيه قانع بودن و سپاسگزاري از اطرافيان رامي آموزد. براي نمونه ميتوانيد به او ياد بدهيد كه بايد بگويد: خدايا شكرت كه ما گرسنه نيستيم و جاي خواب داريم.
با وجود تمام سرگرميهاي به روز و گران، هنوز هم لذت بازي با والدين براي فرزندان بسيار مهم است. با چشاندن واقعي اين لذت، ميتوانيد به او بفهمانيد كه چقدر دوستش داريد و محبتتان را به او ابراز كنيد. ميتوانيد با او درباره احساساتش بعد از بازي حرف بزنيد. در اين صورت بچهها متوجه ناپايدار بودن لذتهاي كوتاهمدت سرگرميهاي مادي ميشوند. با اين كار كودك ميفهمد كه لذت برگزاري آن تولد بيش از چند ساعت نيست!
خوب است گاهي كودك ما از مناطق محروم ديدن كند؛ البته به شرطي كه حس ضعيف نوازي و همدردي با انسانها و كمك كردن به آنها را به او ياد بدهيد.
والدين دور از تجمل
براي آنكه از تجمل دور شويم و از مشاركت در اين بازيها فرار كنيم به باور درست نياز داريم؛ اينكه بدانيم زندگي بدون تجمل يعني فرصتي بيشتر براي زندگي با نشاط در كنار خانواده و دوستان، تفريحات، كسب علم؛ يعني جستوجوي بهانههايي ارزشمندتر براي مطرح كردن خود؛ يعني فرصت بيشتر براي پرداختن به امور معنوي و داشتن شانس بيشتر براي سلامتي، زيرا آنهايي كه از اين مدل رقابتها دوري ميكنند كمتر تحت فشار رواني قرار ميگيرند. خوب است بهخاطر داشته باشيد آنچه والدين تجملگرا از فرزند خود دريغ ميكنند بيش از چيزي است كه به آنها ميبخشند.
نظر شما